نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





10قانون موفقیت در زندگی

1 - چیزی را که خواهان آن هستید، یا موفق به کسب آن می‌شوید و یا موفق نمی‌شوید. پس حداکثر سعی خود را بکنید تا جزء افرادی باشید که موفق می‌شوند.

- تشخیص افرادی که می‌دانند که چه کاری برای رسیدن به خواسته‌شان باید انجام دهند و برنامه مشخصی برای این کار دارند، کار مشکلی نیست.

برای موفق شدن در هر کاری ابتدا باید اطلاعات لازم برای رسیدن به خواسته‌تان را جمع‌آوری کنید. این اطلاعات و مهارت‌ها برای موفقیت شما ضروری هستند. با کسب آمادگی لازم برای این کار، سعی کنید چگونگی بازی و قواعد آن را پیدا کنید.

- برنامه‌ریزی و جمع‌آوری اطلاعاتی که در مورد خودتان یا افرادی است که با آنها سر و کار دارید و یا اطلاعاتی درباره شرایط و وضعیت موجود است.

2 – شما خود به‌وجود آورنده تجربه‌هایتان هستید پس خودتان باید مسئولیت زندگی‌تان را بپذیرید.

- شما نمی‌توانید از مسئولیت اینکه چرا و چگونه زندگی‌تان این‌گونه است شانه خالی کنید.

- هرگز نقش یک قربانی را بازی نکنید و از وقایع گذشته برای خود بهانه سازی نکنید.

- هر انتخابی که می‌کنید مثلاً انتخاب افکاری که به آن می‌اندیشید، دارای نتایج و عواقبی هستند. زمانی که شما رفتار یا فکر خاصی را انتخاب می‌کنید در حقیقت خود شما، نتایج و عواقب آن را انتخاب کرده‌اید.

3 - مردم کاری را انجام می‌دهند که نفع یا سودی برایشان داشته باشد، بنابراین مشخص کنید که رفتار شما چه منافعی برای‌تان دارد و یا رفتار دیگران چه منافعی برای‌شان دارد؟

- حتی بدترین رفتارهای ممکن هم، منافعی دارند زیرا اگر از رفتاری که می‌کنید هیچ سود و منفعتی عایدتان نمی‌شد، مسلماً آن رفتار را انجام نمی‌دادید.

- منافع حاصل از یک رفتار بخصوص را مشخص کنید، چون شما نمی‌توانید رفتاری را ترک کنید مگر اینکه از منافع حاصل از آن رفتار آگاهی پیدا کنید.

- دقت کنید که ممکن است رفتار شما به خاطر ترس از طرد شدن باشد. مسلماً تغییر نکردن کار آسان‌تری است، ولی شما باید سعی


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط سپیده در 11 | |







خدایا

خــــــــــــــــــــــــــــدایا

من در کلبه فقیــــــــــــــــــــــــــــــرانه ام چیـــــزی دارم که تــــــــو در عــــرش کبــــــــــــــــــــــریایی ات نـــداری

مـــــــــــــــــــــــــــن چـــــــــون تویی دارم و تــــــــو چـــــــــــــــــون خـــــــــــــــــــــــودت نـــــــــــــــــــــــــــــــــداری


[+] نوشته شده توسط سپیده در 13 | |







عميق ترين درد در زندگي مردن نيست ،

 http://www.lordfa.com/up/images/85376665482706777826.jpg

 

 

عميق ترين درد در زندگي مردن نيست ،

بلکه نداشتن کسي است که الفباي دوست داشتن را برايت تکرار کند و تو از او

رسم محبت بياموزي .

عميق ترين درد در زندگي مردن نيست ،

بلکه گذاشتن سدي در برابر رودي است که از چشمانت جاري است.

عميق ترين درد در زندگي مردن نيست ،

بلکه پنهان کردن قلبي است که به اسفناک ترين حالت شکسته شده .

عميق ترين درد در زندگي مردن نيست ،

بلکه نداشتن شانه هاي محکمي است که بتواني به آن ها تکيه کني و از غم

زندگي برايش اشک بريزي .

عميق ترين درد در زندگي مردن نيست ،

بلکه ناتمام ماندن قشنگترين داستان زندگي است که مجبوري آخرش را با جدائي

به سرانجام رساني .

عميق ترين درد در زندگي مردن نيست ،

بلکه نداشتن يک همراه واقعي است که در سخت ترين شرايط همدم تو باشد .

عميق ترين درد در زندگي مردن نيست ،

بلکه به دست فراموشي سپردن قشنگ ترين احساس زندگي است .

عميق ترين درد در زندگي مردن نيست ،

بلکه يخ بستن وجود آدم ها و بستن چشمها است.

 asheghaneg (10).jpg

asheghaneg (18).jpg

[+] نوشته شده توسط سپیده در 23 | |







زندگی خروسی

من بی تو به کجا برم عزیز ترینم؟

زندگی خروسی زندگی خیلی از ماهارو به نمایش میکشه یکیش خودم که هیچ وقت خودمو موقعیتمو

استعدادامو و

........باور نکردم و خروسی زندگیمو پیش میبرم

 کاشکی بزووووووووووودی تغییراتی توی زندگی هامون پیش بیاریم تاروزی که ذیگه

 نمیتونیم قدمی برای زندگی هامون برداریم حــــــــــــــــــــــــــــــسرت نخوریم

امیدوارم..........................راستی

زنــــــدگي خـروســـــــي

کوه بلندي بود که لانه عقابي با چهار تخم، بر بلنداي آن قرار داشت

 
 
يک روز زلزله اي کوه را به لرزه در آورد و باعث شد که يکي از تخم ها از
 
 
دامنه کوه به پايين بلغزد.

 
 
بر حسب اتفاق آن تخم به مزرعه اي رسيد که پر از مرغ و خروس بود.

 
 
مرغ و خروس ها مي دانستند که بايد از اين تخم مراقبت کنند و بالاخره
 
 
هم مرغ پيري داوطلب شد تا روي آن بنشيند و آن را گرم نگهدارد تا
 
 
جوجه به دنيا بيايد.


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط سپیده در 23 | |







مطالب زیبا

 

 

 

 

 چشمونم مونده به در.. کی بر می گردی؟!

 

 

مردم اغلب بی انصاف ، بی منطق و خودمحورند ولی آنان را ببخش...

اگر مهربان باشی تو را به داشتن انگیزه های پنهان متهم میکنند ولی مهربان

باش..

اگر شریف و  درستکار باشی فریبت میدهند ولی شریف و درستکار باش.

نیکی های امروزت را فراموش میکنند ولی نیکوکار باش.بهترین های خود را به دنیا

ببخش حتی اگر هیچگاه کافی نباشد و در نهایت میبینی هر آنچه هست همواره

میان تو و خداوند است نه میان تو و مردم...

     

 

در سرزمینی زندگی می کنم

که مردمانش همه، شکایت دارند از تنهایی

ولی نمی دانم!
پس;
دلیل این فاصله ها در چیست؟!

 


«رابرت داینس زو» قهرمان مشهور ورزش گلف در آرژانتین، در یک مسابقه برنده و

موفق شد مبلغ زیادی پول ببرد.

در پایان مراسم و پس از گرفتن جایزه، زنی بسوی او دوید و با تضرع و زاری از او

خواست تا پولی به او بدهد، تا بتواند کودک بیمارش را از مرگ نجات دهد. زن گفت

که هیچ پولی برای پرداخت هزینه درمان ندارد و اگر به او کمک نکند، کودکش از

دست خواهد رفت.

قهرمان گلف درنگ نکرد و تمام پول را به زن داد.

هفته بعد، یکی از مقامات انجمن گلف به رابرت گفت: ساده لوح، خبر جالبی برایت

دارم. آن زن اصلاً بچه مریضی نداشته که هیچ، حتی ازدواج هم نکرده است. آن زن

به تو کلک زده است دوست من !!!

رابرت با خوشحالی جواب داد: خدا رو شکر، پس هیچ کودکی در حال مرگ نبوده،

اینکه خیلی عالیه!!!

 


[+] نوشته شده توسط سپیده در 9 | |







اس ام اس های دلتنگی

اس ام اس براي دلتنگی ويژه ي خرداد 90

نگاهت کافیست تا دوباره در هوای آمدنت بمیرم ، تو همیشه دعوتی ، راس ساعت دلتنگی !

_________________________

در جستجوی تو چشمانم از نفس افتاد ، در کجای جغرافیای دلت ایستاده ام که خانه ام ابری است ، همیشه دلتنگ توام

_________________________

دلتنگ دیدار تو ام
ای ماه شهر آرای من
ای چشم های روشنت
آیینه ی فردای من

_________________________

دلم تنگ است
دلتنگ بودن در کنارت
از جام عشقت،سر کشیدن
با بوسه های گرم مهرت
از کنج غمها، پر کشیدن



ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط سپیده در 10 | |







داستان کوتاه شرط عشق حتما بخوانید

 

دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد.

نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبتهایش از درد چشم خود نالید.

بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند.

مرد جوان عصا زنان به عیادت نامزدش می رفت و از درد چشم می نالید.

موعد عروسی فرا رسید.

 

زن نگران صورت خود که آبله آنرا از شکل انداخته بود و شوهرهم که کور شده بود.

همه مردم می گفتند چه خوب عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش نابینا باشد.

۲۰سال بعد از ازدواج زن از دنیا رفت،

مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود.
همه تعجب کردند.

مرد گفت: من کاری جز شرط عشق را به جا نیاوردم.



[+] نوشته شده توسط سپیده در 10 | |







داستانهای کوتاه

داستان کوتاه و پند آموز پسرک و دست فروش

روزی روزگاری پسرک فقیری زندگی می کرد که برای گذران زندگی و تامین مخارج تحصیلش دستفروشی می کرد.از

این خانه به آن خانه می رفت تا شاید بتواند پولی بدست آورد.روزی متوجه شد که تنها یک سکه ۱۰ سنتی برایش

باقیمانده است و این درحالی بود که شدیداً احساس گرسنگی می کرد.تصمیم گرفت از خانه ای مقداری غذا تقاضا

کند. بطور اتفاقی درب خانه ای را زد.دختر جوان و زیبائی در را باز کرد.پسرک با دیدن چهره زیبای دختر دستپاچه شد

و بجای غذا ، فقط یک لیوان آب درخواست کرد.




ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط سپیده در 10 | |







تنهایی

سال 91 با همه قشنگی و زیباییش شروع شد ولی من بازم مث همیشه تنها وغمگینم فکر کنم همه دخترا هم سن

و سال من این جمله رادرک کنند که تنهایی وبی پناهی خیلی سخته این روزا سخت تو لاکم کاش کی یکم مسیر

زندگیم عوض میشد بی انگیزگی بیچاره م کرده همچنین دو راهی هایی که سرش قرار میگیرم وبد بختی میدونم هر

دو راه اشتباهه وبالاجبار باید یکیشو انتخاب کنم دوست دارم بمیرم حوصله م از دست این دنیا سر رفته


[+] نوشته شده توسط سپیده در 10 | |







پیرمرد عاشق

پیرمردی صبح زود از خانه اش بیرون آمد.پیاده رو در دست تعمیر بود به همین خاطر

در خیابان شروع به راه رفتن کرد که ناگهان یک ماشین به او زد.مرد به زمین

افتاد.مردم دورش جمع شدند واو را به بیمارستان رساندند. پس از پانسمان زخم ها،

پرستاران به او گفتند که آماده عکسبرداری از استخوان بشود.پیرمرد در فکر فرو

رفت.سپس بلند شد ولنگ لنگان به سمت در رفت و در همان حال گفت:"که عجله


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط سپیده در 9 | |